گروه روانکاوی زیگمایند

چرا روانکاوی؟

این «من» نیز منکر می‌شود مرا. «من» کو؟ مرا خبر نیست. اگر مرا بینی، سلام برسان.

از همان لحظه‌ای که زیگموند فروید، خلاف اندیشمندان زمانه‌اش، با جسارت تمام مجددا پرسش از «من» را مطرح کرد، روانکاوی راهی شد به سوی کشف نادیده‌ها و شنیدن صداهایی که از درون ما می‌آیند اما آن‌ها را نمی‌شناسیم. در دلِ هر اضطراب، لغزش کلامی یا رؤیای فراموش‌شده ردی از «بیگانه‌ای آشنا» نهفته است؛ همان ناخودآگاهی که بی وقفه سخن می‌گوید اما نه از جانب ما.
روانکاوی، دعوتی است به شنیدن این صدا؛ گفت‌وگویی صبورانه میان روانکاو و آنالیزان، در مسیر کشف و برساختن خود.

چرا روانکاوی؟
چرا زیگمایند؟

چرا زیگمایند؟

از زمانی که پای روانکاوی به بیرون از جمع‌های چهارشنبه باز شد، گفتگو پیرامون تربیت روانکاو بین فروید و هم‌قطارانش شکل گرفت؛ مسئله‌ای قدیمی و پیچیده که امروزه نیز موضوعیت دارد. خود-تحلیلی فروید، یعنی بررسی تعارضات ناخودآگاهش، شالوده‌ای برای تعیین الزامات تربیت روانکاوان آینده شد. نخستین روانکاوان علاوه بر تبادل و فهم دانش روانکاوی، می‌بایست بر مبنای تجربه کار بالینی از سوی خود فروید تأیید شوند. فروید در پاسخ به این سوال که «چگونه می‌توان روانکاو شد؟» تأکید کرد که این امر تنها از طریق روانکاوی رویاها و فانتازی‌های شخصی امکان‌پذیر است زیرا تجربیات و دریافت‌هایی را فراهم می‌کند که در سخنرانی‌ها و کتاب‌ها قابل حصول نیست.

آیا شما آماده قدم بعدی هستید؟

لورم ایپسوم متن ساختگی با تولید سادگی نامفهوم از صنعت چاپ و با استفاده از طراحان گرافیک است.

لورم ایپسوم متن ساختگی با تولید سادگی نامفهوم از صنعت چاپ و با استفاده از طراحان گرافیک است.
جان لوبلان